از خود نوشتن

فقط یک فصل دیگر مرده و رفته...

پنجشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۵۸ ق.ظ

فصلی در را باز کرده و رفته بود و فصلی دیگر از آن یکی در آمده بود تو. می شد بدوی سمت درِ باز و داد بکشی صبر کن، یک چیزی هست که یادم رفت بهت بگویم! ولی هیچ کس آن جا نیست. در را که می بندی، بر می گردی تا فصلِ تازه را ببینی که نشسته روی صندلی و دارد سیگاری روشن می کند. می گوید اگر چیزی هست که یادت رفته بهش بگویی، خب چرا به من نمی گویی. اگر فرصت و امکانش را پیدا کنم، پیغام را بهش می رسانم. می گویی نه، مشکلی نیست. چیز مهمی نیست. صدای باد اتاق را پر می کند. چیز مهمی نیست. فقط یک فصل دیگر مرده و رفته.

+ پین بال، هاروکی موراکامی

  • ۹۵/۱۱/۲۸
  • س.م.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی