از خود نوشتن

۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۶ ثبت شده است

کی گفته انسان اشرف مخلوقاته وقتی دلش برای کسایی که نباید تنگ شه، میشه؟ لطفا تو نسخه های آپدیت شدش این مشکلو رفع کنید.


+دبیرستانی که بودم و از این سریال ومپایریا که باب بود رو میدیدم، منم مثل همه اون روزا دوست داشتم ومپایر شم و دلیلم؟ فقط واسه اینکه اونها کلید احساساتشون دست خودشون بود.

  • ۲۴ فروردين ۹۶ ، ۰۹:۳۶
  • س.م.

خودم را خیلی دوست دارم. خودم را دوست دارم به خاطر تمام اشتباهاتم. به خاطر اینکه به خودم بدهکار نیستم، هر وقت دلم خواسته کاری کنم با اینکه احتمال میدادم اشتباه باشد انجامش داده ام. پشیمان هم شده ام؟ بله. ولی این پشیمانی هزار بار  بهتر از آن است که حسرت کار نکرده آدم را پشیمان کند. خلاصه اینکه نگذارید به دلتان بدهکار شوید، اشتباه کنید و خودتان را دوست داشته باشید که اجازه دارید اشتباه کنید، می فهمید چه میگویم؟ برای خودتان مثل پدری باشید که میگذارد فرزندش زمین بخورد و بعد از هر زمین خوردن دستش را میگیرد، بلندش میکند و در آغوشش میگیرد.

  • ۲۲ فروردين ۹۶ ، ۱۱:۰۶
  • س.م.

.

داشتم با خودم فکر می کردم که چقدر قدیم ها خوب بود. منظورم از قدیم ها سی سال ِ پیشی نیست که هیچ یک از نسل من آن موقع نبوده، و فقط از مادر ها و پدرهایمان شنیده ایم درباره اش. و البته منظورم شرایط جامعه از هر لحاظی نیست که اگر هم این باشد باز می گویم خوشِ آن موقع ها. منظورم از قبل، زیر ده سال است و منظورم خودمان هستیم. خود ِ ده سال ِ پیشمان چقدر بهتر بود. خود ِ ده سال ِ پیشی که خودش را قایم نمی کرد پشت ِ هیچ چیزی. گاهی وقت ها غبطه می خورم به دهه شصتی ها، با اینکه تفاوت ِ سنی ام با آنها در حد انگشتان ِ یک دست است. تفاوت ِ سن. چقدر لمس می شود این موضوع در این جامعه ی امروزمان. چقدر هیچ کس حرف ِ هیچ کس را نمیفهمد. اصلا حرف میزنیم با هم که طرف بخواهد بفهمدمان؟ کداممان (از جمله خودم) وقتی چیزی هست که باید به کسی گفته شود، لب باز می کنیم و می گوییم؟ خود ِ من بارها شده که به خودم نهیب زده ام که نگو، فقط رفتارت را عوض کن با طرف...

دنیا سبقت گرفته به گندیدگی. نمی خواهم بدبین باشم، چیزهای خیلی قشنگی هم برای دیدن وجود دارد، ولی بعضی چیزها دارد در چشمم روز به روز پر رنگ تر می شود. همین ده سال پیش هم نه حتی، فرض کن پنج سالِ پیش، قشنگی هایش بیشتر بود...


+ گفتم این بار بگذار به رسم قدیم ترها که وبلاگ نویس بودم و اگر یک روز نمی نوشتم ، روزم شب نمی شد بنویسم. یک چیز را قبول دارم خیلی، اینکه اشتباه مردم ِ ما این است که می گردیم در گذشته، ایده آلمان را پیدا می کنیم و هی افسوس ِ آن موقع را می خوریم. مثلا اینکه همیشه می گوییم دوره ی هخامنش و فلان و بهمان. ولی هیچ کاری نمی کنیم برای آینده مان. حالا اینها را نگفتم که فقط گفته باشم خوشِ آن موقع ها. صد در صد چیزهای خیلی زیادی هم هست که بگویم خوش حالا، اما فقط اینکه وقتی میرویم به جلو ، از خوبی های قبلمان فاصله نگیریم. 

  • ۰ نظر
  • ۲۲ فروردين ۹۶ ، ۱۰:۴۷
  • س.م.