جایی برای خودم
پنجشنبه, ۶ آبان ۱۴۰۰، ۱۲:۰۶ ب.ظ
باید خانهای برای خودم میداشتم. فقط خودم. اصلا کسی از وجودش آگاه نمیبود. حتی خانه هم نبود، نبود. زیرپله ای، اتاقکی جایی هم باشد ولی فقط برای من باشد بسم است.
باید جایی میداشتم برای خدوم. برای وقت هایی که واقعا "غمگینم". برای وقت هایی که غم شده است سیب بزرگی که در گلویم گیر کرده و چشمانم را بی فروغ کرده. برای اینکه تنها باشم. تنهای واقعی. هیچ کسی نگرانم نباشد. هیچ کسی نپرسد چرا لبخندهای همیشگی ات روی لبت نیست؟ چرا مثل همیشه با حرف زدنت سر همه را به درد نمی آوری؟ باید برای خودم لش کنم روی تخت و حتی کسی برای وقت غذا هم صدایم نکند. باید تا دلم خواست بتوانم سیگار بکشم و آنقدر مست کنم که حالم به هم بخورد.
باید جایی داشته باشم که با خیال آسوده غم را به آغوش بکشم....
- ۰۰/۰۸/۰۶