دلم از اون فیلمای آبکی می خواد. ار اونا که تلویزیون قبلنا میگذاشت. آدما الکی الکی بد میاوردن. از اونا که رضا عطاران قبلنا می ساخت. چندتا آدم بدبخت بودند و هی بیشتر بدبخت می شدن و چون طنز بود باید می خندیدی. از اونا که با تموم بدبختیاشون دور ِ هم بودند خانواده بودند. زیاد بودند. از اونا که حرف قلمبه سلمبه نمی زدند. از اونا که فیلم برداریش از روبرو و صاف بود. از اونا که تهش همه چی خوب می شد. تهش عروسی بود همش. ریسه میزدند به کوچه و آب و جارو می کردند و بعد عروس دوماد میودند و جلو راهشون گوسفند سر میبریدند و نمای آخر یه زن بود که داشت اسفند می گردوند دور سر ِ عروس دوماد و یه دختربچه که اون وسط می رقصید و بقیه هم بدون ِ اهنگ دست می زدند. از اونا که وقتی تموم می شد آدم می گفت آخــــــــــیش. دلم یه آخیش کشدار می خواد.
- ۰ نظر
- ۲۹ خرداد ۹۶ ، ۰۰:۳۷