همین الان دوست داشتم آنی شرلی باشم در ماه های اول ورودش به گرین گیبلز.
دوست داشتم وارد دنیای هیجان انگیز تازه ای شده بودم و هر روز و هر لحظه در حال کشف اطرافم بودم و برای هر مسیر تازه، دشت جدید و هر تجربه نویی اسمی جدید و با شکوه میساختم.
دوست داشتم مثل آنی شرلی تازه دوست جدیدی به نام دیانا پیدا کرده باشم و عصر ها با هم مهمان بازی کنیم. من برایش چای بریزم و مربای توت فرنگی به او تعارف کنم.
دوست داشتم آنی شرلی باشم و به این فکر کنم که اگر اتاق زیباتری داشتم خواب های زیباتری هم میدیدم....
- ۰ نظر
- ۲۰ آبان ۰۰ ، ۰۹:۲۳